۱۳۸۸/۰۶/۰۴

سلام امروز چهار شنبه است ، دیروز که با آقا سید رضا رفتیم منزل خوش گذشت . تا دیر وقت هم آنجا بودند قرار بود شب بر گردیم و ما هم با ایشان برویم اما من خیلی حس وحالش را نداشتم. شب را منزل ماندیم . و صبح که بیدار شدم خوابم می آمد کمی بیشتر خوابیدم و خلاصه بعر از درد ر هایی که کشیدم حدود 11 رسیدم دفتر . دیشب جلسه دادگاه رو نصف نیمه از تلویزیون دیدیم حالم بد شد اعصابم خیلی خورد شد . دیگه نسبت به این موضوع حساسیت پیدا کردم . خیلی جالب بود آقای سعید شریعتی که اعترافات حجاریان را می خواند بعد از خواندن اعترا فات حجاریان اجازه گرفت خودش هم صحبت کند اما قاضی گفت شما هنوز پرونده ات به دادگاه نیامده و اتهاماتتان اعلام نشده اما او گفت برای تنویر افکار عمومی ( همان اعتراف قبل از اتهام) و گفت پیشاپیش همه را قبول دارم . آزادی برای ایران بسیار دور است ، ما باید اعتقاداتمان را درست کنیم ، فکر میکنم ملت ما به خاطر سبقه فرهنگی که دارد خداوند والا ترین نوع آزادی را برای آن در نظر دارد وآنهم آزادی فرد فرد ایرانیان . انسانها در ایم مرز و بوم انسانهایی آزاد زیسته اند که در آسمان تاریخ درجهان همچون ستاره ای درخشیده اند . بایزید بسطامی ، شیخ ابوالحسن خرقانی ، شیخ ابو سعید ابوالخیر ، جلال الدین محمد بلخی ، شمس تبریزی ، حسین منصور حلاج و... هزاران هزار تن آزاده گمنام که هنوز نیز هستند و تن و روح به ذلت نمی دهند ، آنانی که با تلاش بسیار خرج و برج زندگی همسرشان و فرزندانشان را آبرو مندانه تهیه میکنند و ایمان دارند که هیچ تلاشی بی نتیجه نیست اینان آزاد و سر بلند میزید . و هم اینان هستند که در صورت لزوم بصورت رودی خروشان در می آیند و جریان گمراه قدرت را به مسیر اصلی خود باز میگرداند . در ایران ، در این مرز همیشه سر افراز بوده و هستند عرفایی که برای نگاه از سوز دلشان جریان هستی را عوض میشود چه رسد به این قدرتهای توهمی و خیالی ناپایدار چند روزه دنیوی چقدر در این مملکت حکومت سخت است ، شاید بهتر بگویم چقدر سخت است حاکم باشی و خوب باشی و هم بر دلها حکومت کنی و هم بر تن ها ، بگذار شروع نکنم که دلم خون است . (بگذاربه خانه برگردم) همسرم دوست دارد خانه مان را به شهر نزدیک تر کنیم اما من کمی ترس دارم ، فکر میکنم با این مبلغ نا چیز پول پیش واین حقوق مختصر من نمیشود جای مناسبی پیدا کنم . اما او به هر جیزی متمسک شده مثلا به کیوان و رضا میگوید (جلوی آنها این موضوع را پیش میکشد ) تا هی راجع به این موضوع صحبت کنیم ، نمی دانم چه کار باید بکنم ، از این طرف هم اوضاع کا رو درآمد داغون شده است . اما خوب خدا مهربان و بزرگ است و نمی گذارد که اوضاع ایگونه بماند . تا بعد کمی حالم بهتر شده است. یا حق
میخواهم بروم نماز ظهر و عصر بخوانم

۱ نظر:

  1. سلام همسایه.

    سپاس از آخرین حضور پر مهرتان.

    با کوتاه ترین داستان به روزم.


    زندگی ...!


    كاش مي شد رمز خوشي را فهميد



    كاش مي شد مرگ را از زاويه اي ديگر ديد



    زندگي عرصه اي دارد از شادي تا غم



    وسعتي دارد از وصال تا هجران



    زندگي را بايد از نو تعريف كرد



    زندگي را بايد ذره ذره بوييد



    زندگي را بايد قطره قطره چشيد



    زندگي را بايد لحظه لحظه طي كرد



    و اينها با هم



    "تفسير گل سرخ زندگيست "





    در پناه حق ...

    پاسخحذف

از دانستن نظراتتان خوشحال خواهم شد . اگر با نام باشد بیشتر